loading...
BaMa
fatimajoon بازدید : 5 دوشنبه 30 دی 1392 نظرات (0)

در روزگار پیش افسانه های شیرین می ساختند

آن هنگام که خرد بالهای خیال را به عاریت می گرفت

و جویبار زلال حقیقت بر بستری از ریگهای زرین جاری بود

و در پرده آواز ، رازهای آفرینش را زمزمه می کرد

یکی از افسانه ها داستان شیرین و باشکوه دختری است

که در شهر دل عابد عشق بود

و رویایی شگفت او را به جهان خاک آورد

تا در زمین بجوید آنکس را که خانه اش در آسمان است

همه جا به جستجو او می گشت

در شهرهای پر آشوب

در چشمه های پر رفت و آمد

در نقش و نگار غارهای تاریک

در معبدهای چوب کاج

در قله های روشن از مهتاب

آنجا که سکوت به سماع ستارگان می نشیند

و فراخنای جنگل

آنجا که کبوتران وحشی کودکان خویش را زیر پر می گیرند

در دره های خوش آب و رنگ

و هوای عطر آگین

همه جا نشان او را می دید

و آوایش را از دور می شنید

اما او را نمی یافت

بدین سان آن عاشق و معشوق هیچ به دیدار هم نمی رسیدند

زیرا ترسها و تردید ها

آن اشباح هولناک

و آفتهای فراگیر زمین

میان او و معشوق

میان آن کودک اشک و گناه

و آن روح درخشان  و جاودانه حایل شدند

تا آنکه جان نزار و چشمان اشکبار کودک آموخت

که آن معشوق را تنها در آسمان ها بجوید

آنگاه آن دل افسرده را بال بخشیدند تا پرواز کرد

و فرشته عشق و عروس آسمان شد

 

"تی.کی.هاروی"

 

تعداد صفحات : 8

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 37
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 34
  • آی پی دیروز : 19
  • بازدید امروز : 38
  • باردید دیروز : 17
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 55
  • بازدید ماه : 55
  • بازدید سال : 63
  • بازدید کلی : 1,642